آینده
آینده بعدی از هستی بشر است که در فراسوی لحظهٔ "حال" گسترش مییابد و همچون اصلی در انجام اقدامات در نظر گرفته میشود. این مفهوم برخورداری از طرح، اهداف، نیات، غایات و مفاهیم را برای آدمی به همراه میآورد.آینده مدت زمانی نا محدود پس از حال حاضر است که ورود به آن به دلیل وجود زمان و قوانین فیزیک اجتناب ناپذیر است.مفهوم آینده در علوم آیندهپژوهی، فیزیک، فلسفه، روانشناسی و دین کاربرد دارد. همچنین در آثار هنری و ادبی مانند داستانها و فیلمها بهکار بردهمیشود و یکی از آرزوهای بشر پیشبینی آینده میباشد.

آیندهپژوهی
حوزه آینده پژوهی حوزه پژوهشی پیچیده، پر دامنه و جهانگستری است که مسائل و مباحث پیش رو در آینده را کانون توجه و تمرکز اصلی خود قرار میدهد.
آیندهنگری
آینده نگری تقریباً معادل لفظ تدبیر است. تدبیر به معنای بررسی کردن عواقب کارها و مصالح را سنجیدن و بر طبق آن عمل کردن است.
تعریف اصطلاحی: آینده نگری یعنی گسترش افق دید خود و دیدن پشت پرده مسائل و هم چنین زمانی که شخص در آن است یعنی در زمان حال، آینده را دیدن که نتیجه آن، چاره اندیشی برای رخدادهای احتمالی است.
آیندهگری
آیندهگری (به ایتالیایی: Futurismo) یکی از جنبشهای هنری اوایل قرن بیستم بود. مرکز این جنبش در ایتالیا بود و در کشورهای دیگر از جمله روسیه نیز فعالیت داشتند. فوتوریستها در بسیاری از زمینهها مانند ادبیات، نقاشی، مجسمهسازی، سفالگری، تئاتر، موسیقی، معماری و حتی آشپزی فعالیت داشتهاند.
فیلیپو توماسو مارینتی با انتشار بیانیه فوتوریسم در سال ۱۹۰۹ در روزنامه فیگارو فعالیت جنبش را رسماً آغاز کرد. در آن بیانیه مارینتی نوشته بود که فوتوریستها از هنر گذشته بیزارند و دغددغههای اصلی این جنبش پویایی، سرعت و تکنولوژی است. برای فوتوریستها ماشین، هواپیما و شهرهای صنعتی نشانههای بسیار مهمی بودند چراکه آنها پیروزی انسان بر طبیعت را نشان میدادند.
پیشینه
حجمگری با آنکه فقط از طریق واپسین نقاشیهای مارک، ماکه، لیونل فایتینگر بر اکسپرسیونیسم آلمان تأثیر گذاشت، از نخستین لحظههای پیدایش آیندهگری عملاً در بطن نقاشی و پیکر تراشی آیندهگری تأثیر داشت. آیندهگری نخست جنبشی ادبی برخاسته از ذهن فیلیپو توماسو مارینتی شاعر ایتالیایی (۱۹۰۸) بود که بعدها در نقاشی تأثیر گذاشت. آیندهگری در اصل جنبشی برخاسته از شهر میلان بود و به صورت طغیان روشن فکران جوان بر ضد رخوت کالبد فرهنگی و تاریخی ایتالیا در سده ۱۹ پدیدار شد. بخشی از جنبش آیندهگری برخاسته از شخصیت پر شور مارینتی بود. آیندهگری مارینتی و پیروانش در فلسفههای هانری برگسون و فردریش نیچه ریشه داشت که به نوعی طغیان گری و آنارشیسم در رفتار آنها تبدیل شد. از هنرمندان به نام این مکتب میتوان به مارینتی، اومبرتو بوتچونی، کارلو کارا و لوئیجی روسولو، جینو سورینی در اوایل ۱۹۰۹ در میلان اشاره کرد و بعدها یکی از تأثیرگذارترین افراد این مکتب یعنی جاکومو بالا، که استاد مارینتی هم بود، به آن پیوست.
آیندهگری حجمی (Cubo-Futurism)
در روسیه جنبش حجمگری بر جنبش آیندهگری اثر گذاشت و در سال ۱۹۱۳ یکی از جنبشهای هنری به نام آیندهگری حجمی به دنیا آمد. آیندهگران حجمی فرمهای کوبیسم را استفاده میکنند.
همچون دیگر آیندهگران، روسها با گذشته بد بودند و از زندگی پیشرفته خوششان میآمد. برعکس ایتالیاییها، روسها سعی میکردند که با حرکات جنجالی خودشان را نشان دهند. به غیر از آن، روسها تأثیر هیچکس را قبول نمیکردند.
هنرمندان مهم روس در این سبک ولیمیر خلبنیکف، الکسی کرچنیخ، ولادمیر مایاکوفسکی و داوید بورلیوک بودند.
خیلی از آیندهگرهای روسیه، به غیر از نقاش، نویسنده هم بودند و تعداد زیادی کتاب و شعر نوشتند. این هنرمندها در پروژههای مختلف هم باهم کار میکردند. از جمله: اپرای پیروزی آفتاب را کروچنیخ نوشت و صحنههای ان را مالویچ ساخت.
برآمدن استالین و چیرگی دیدگاه رسمی حزب کمونیست اتحاد شوروی در هنر و ادبیات باعث شد که جنبش آیندهگری حجمی در روسیه از بین برود.
آیندهگری در ایتالیا
در ایتالیا فوتوریستها به حرکات فاشیسم خیلی علاقه داشتند و از بسیاری از نظرات فاشیسم پشتیبانی میکردند. فوتوریستها حرکتهای مدرن میکردند و فاشیسم را قدرتی میدیدند که با آن میتوانستند ایتالیا را کشوری مدرن بکنند. مارینتتی، که یکی از فوتوریستها مهم بود، گروه سیاسی فوتوریستها را در سال ۱۹۱۸ به وجود آورد. این گروه یک سال بعد از ایجادش در حزب ملی فاشیست موسولینی ادغام شد و از اولین پشتیبانان موسولینی شدند. به همین دلیل دولت خیلی از فوتوریستها را به رسمیت شناخت و به آنها کار دادند.
در ایتالیا آیندهگری رشد کرده و از جنبشها دیگر استفاده کردند. در معماری این اتفاق خیلی بیشتر بود و آیندهگری به طرف کمینهگرایی و عقلگرایی رفت. بعد از سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۴۰ چند ساختمان دولتی در سبک آیندهگری ساخته شدند که در بین آنها ایستگاه راهآهن ترنتو است که آنجیولیو مازونی آنرا ساخت.
اصول کلی آیندهگری
آیندهگرها نگاهی طغیانگر به تاریخ و مظاهر تمدن داشتند و در بیانیههای خویش به نابودی آنها رای میدادند و از مظاهر مدرن بشریت ستایش میکردند. آنان خواهان نابودی موزهها و کتابخانهها و چیزهای از این قبیل بودند که نمادهای قدیم و تمدنهای پیشین را در خویش نگهداری میکردند. به همین خاطر جنبش فوتوریسم یکی از ریشههای پیدایش فاشیسم در ایتالیا شد.
هنرمندان آیندهگر تاکید زیادی بر یکی شدن نقاشی و تماشاگر داشتند و میگفتند «باید تماشاگر را در مرکز نقاشی قرار داد تا به درک اجتماعی حیرتآور درون نقاشیهای این سبک پی ببرد» و این امر باعث پدید آمدن دیدگاه ماشینی و مدرن آنها نسبت به نقاشی شد. آنها به کشفیات و دیدگاههای علمی با تحسین بسیاری نگاه میکردند و بر روی حرکت در نقاشی تاکید زیادی میکردند که این امر باعث پیدایش «کارتون» و یا پویانمایی شد.
پیکرسازی آیندهگری
پیکرسازی آیندهگری نیز از اصول کلی آیندهگری پیروی میکرد. نمادهای کهن پیکرتراشی را به چالش میکشید و از ابعاد و فضاهای متداول انتقاد میکرد. اجسام آنها به مانند اشیائی توپر بودند که اصول خطوط متمایز کننده را از آنها گرفته بودند و ساختمان محیطی آنها بدون توجه به طبیعت و حقیقت اجسام به نمایش در میآمد. از معروفترین پیکرتراشان آیندهگر میتوان به بوتچونی اشاره کرد که تندیسوارههایی توپر با حرکتی نهانی خلق میکرد. بیانیههای پیکرتراشی آیندهگری حتی از بیانیههای نقاشی آنها تا حدی مهمتر به نظر میرسید زیرا منجر به تولد مکتبهای مدرن مانند جفت و جور کاری دادائیسمی، کانستروکنیویستی و سورئالیستی در سالهای بین ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۹ شد.
معماری آیندهگری
معماری آیندهگری[نیازمند منبع] بیشتر به جنبش عظیم صنعت و بازتاب آن در جامعه تعلق داشت، هر چند معمارهایی مانند آنتونیو سانتالیا (۱۸۸۸-۱۹۱۶) که در نخستین نمایشگاه آزاد آیندهگری در سال ۱۹۱۶ شرکت کردند و به جمع آیندهگرها پیوستند، کارهایشان از حد نقاشی و طرح فراتر نرفت ولی معماری این سبک تحولی بنیادین در شیوههایی که امروزه به نوگرایی شبه کلاسیک معروف است، تبدیل شد. از اصول بنیادی معماری آیندهگری نگاهکردن به دغدقههای بشر امروز در زندگی شهری و معماری به تناسب زندگی امروزی او است.
آیندهنگاری
آینده نگاری بهعنوان یک ابزار بسیار موثر جهت سیاستگذاری (و بخصوص سیاستگذاری علم و تکنولوژی) به دولتها کمک مینماید تا در شرایط دنیای امروز به چالشهایی همچون جهانی شدن و رقابت فزاینده پاسخی مناسب ارایه و اقداماتی موثر انجام دهند.
درسالهای اخیر، آیندهنگاری علم و تکنولوژی بهعنوان یک ابزار تصمیمگیری دولتی، در محیط سیاست علم و تکنولوژی ظاهر شدهاست که در بسیاری از حالات منجر به پاسخ سوالات راهبردی در رابطه با علم و جامعه در یک چشم انداز بلند مدت گردیدهاست. آیندهنگاری تلاشی نظاممند برای نگاه به آینده بلندمدت در حوزههای دانش، تکنولوژی، اقتصاد ، محیط زیست و جامعه میباشد که با هدف شناسایی تکنولوژیهای نوظهور و تعیین آن دسته از بخشهایی که سرمایه گذاری در آنها، احتمال سوددهی اقتصادی و اجتماعی بیشتری دارد، انجام میشود.
در واقع آینده نگاری یعنی آمادگی برای آینده، یعنی بکاربردن منابع موجود به بهترین وجه ممکن در راستای ارزشها. شناخت گسترده و روزافزونی در این باره وجود دارد که آینده نگاری علم و تکنولوژی ابزار مفیدی برای تصمیم گیری در ارتباط با سیاستگذاری تحقیقات و تکنولوژی، چه در سطح ملی و چه منطقهای و یا حتی در سطوح پایینتر در اختیار ما قرار میدهد.
فعالیتهایی با عنوان آینده نگاری علم و تکنولوژی با سرعت بی سابقهای در اکثر کشورهای توسعه یافته و حتی کشورهای در حال توسعه، در حال پیگیری و اجرا است. فواید حاصل از انجام آینده نگاری تکنولوژی برای سیاستگذاران عرصه علوم و تکنولوژی آن چنان ارزشمند است که نمیتوانند چگونگی انجام این فرآیند را نادیده بگیرند و حاضرند برای انجام صحیح و موثر این فرآیند منابع بسیاری (همچون منابع زمانی، مالی و...) را فراهم نمایند.
انجام صحیح و موثر یک پروژه آینده نگاری نیز مستلزم اطلاع داشتن و آگاهی نسبت به ابعاد مختلف یک پروژه آینده نگاری است. آیندهنگاری از اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی با استقبال فزایندهای از جانب سیاستگذاران علم و تکنولوژی در کشورهای مختلف روبه رو شدهاست. به جرات میتوان گفت که اکثر قریب به اتفاق کشورهای توسعه یافته و بسیاری از کشورهای در حال توسعه، برنامههایی را در خصوص آینده نگاری تدارک دیدهاند تا بتوانند با استفاده از فواید بیشمار آینده نگاری، توانمندیهایی برای سیستمهای علم و تکنولوژی خود ایجاد نموده و از فرصتهای موجود و در حال ظهور بیشترین استفاده را ببرند. آینده نگاری به واسطه فرآیندهای تعاملی خود و بدین دلیل که تلاش مینماید تمامی بازیگران فعال یک جامعه را درگیر فرآیند خود سازد، بسیاری از چالشهایی که دولتها در دنیای کنونی با آنها مواجه میباشند را به گونهای اثربخش پاسخ داده و بحران شکست سیستم را برطرف میسازد. اجرای فرآیندهای آینده نگاری در سطح سیستم ملی باعث میشود تا وفاق ، هماهنگی و هم جهتی اقدامات آتی، بین بازیگران سیستم برقرار شده و در نتیجه منابع مختلف به صورتی کارا به حوزههای دارای اولویت تخصیص داده شوند.
آینده یک جهان منبسطشونده
بر پایه مشاهدات به نظر میرسد که انبساط جهان برای همیشه ادامه خواهد یافت. در اثر انبساط جهان سردتر میشود و سرانجام به اندازهای سرد خواهد شد که شرایط وجود هیچ حیاتی را نخواهد داشت. به همین دلیل به این سناریو برای پایان جهان، انجماد بزرگ (به انگلیسی: Big Freeze) نیز گفته میشود.
کپسول زمان
کپسول زمان (به انگلیسی: Time capsule) نهانگاه یا مخزنیست که در آن چیزهایی قرار داده میشود تا بعد از زمان معین (یا گاهی نامعین) آنها را باز کرده و بیرون آورند. هدف از این کار معمولاً ارتباط با تاریخنویسان آینده، مردمشناسان آینده، و بطور کل با آیندگان است.
کپسول زمان
کپسول زمان یک مخزن و ذخیرهگاه تاریخی از چیزها یا اطلاعاتی است که هدف از ساخت آن برقراری ارتباط با آیندگان و کمک به تاریخنویسان، باستانشناسان، و مردمشناسان آیندهاست. کپسول-های زمان معمولاً طی مراسمات خاصی، مانند نمایشگاه جهانی، یا رخدادهای دیگری ساخته و دفن می-شود. عبارت کپسول زمان از سال ۱۹۳۹ بهکار برده میشود.
تاریخچه
کپسولهای زمان را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: هدفمند و غیرهدفمند. کپسول زمان هدفمند دارای هدف مشخصی است و معمولاً به قصد بازشدن بعد از زمان مشخصی ساخته میشود. کپسولهای زمان غیرهدفمند معمولاً چیزهای باستانی هستند. کپسول زمان نمایشگاه جهانی نیویورک در سال ۱۹۳۹، توسط وستینگهاوس، به عنوان بخشی از نمایشگاه آنها، ساختهشد. ارتفاع آن ۹۰ فوت بود، با قطر داخلی ۶٫۵ اینچ، و وزنی معادل ۸۰۰ پوند. این کپسول شامل اقلام روزمره، مانند عروسک، قرقرهٔ نخ، یک کتاب در مورد پیشینهها (تشریح کپسول و سازندگان آن)، شیشهٔ کوچکی از دانههای مواد غذایی اصلی، یک میکروسکوپ و یک فیلم ۱۵ دقیقهای از وقایع و اخبار روزانه، نوارهای میکروفیلم متراکمشده از محتوای سیرز ریباک، واژهنامهها، اطلاحنامه، سانما و متون دیگر است. اولین کپسول زمان مدرن در سال ۱۹۶۵ در همانجای کپسول اولی ساختهشد. هر دو کپسول ۵۰ پا زیر زمین دفن شدهاند. هر دو کپسول قرار است که در سال ۶۹۳۹ باز شوند. اخیراً، در سال ۱۹۸۵، وستینگهاوس کپسول کوچکتری ساخت که قرار بود در قلب نیویورک دفن شود، اما هیچوقت این اتفاق نیفتاد
غار تمدن (۱۹۳۶)، در دانشگاه اگلتورپ، که قرار است که در سال ۸۱۱۳ باز شود، به طور کلی به عنوان اولین کپسول زمان مدرن موفق قلمداد میشود، اگرچه در آن زمان نام کپسول زمان بر آن نهاده نشد. جورج ادوارد پندرای اولین کسی بود که اصطلاح کپسول زمان را باب کرد.
طی دورهٔ سوسیالیزم در روسیه، کپسولهای زمان زیادی همراه با پیامهای برای آیندگانی که در جامعهٔ کمونیست آینده زندگی خواهند کرد، به خاک سپرده شدند. نیوزلند شروع به کار کردن بر روی یک پروژه کپسول زمان، با عنوان «غار هزارساله» برای بهسر رسیدن قرن ۲۰م کرد. مسولان این پروژه این کپسول را زیر یک هرم به خاک سپردند. اخیراً، چهار کپسول در فضا بهخاک سپرده شدهاند. دو پلاک پایونیر و دو ویاگر گلدن رکوردز به فضاپیما متصل شدهاند که شاید در آیندهای دور برای فضاپیماهای آینده مفید واقع شوند. پنجمین کپسول زمان، قمر کیایاو، در سال ۲۰۱۲ راهاندازی خواهد شد، حامل پیامهایی شخصی از طرف ساکنان زمین است، برای حدود سال ۵۲۰۰۰، که دوباره کیایاو به زمین بازخواهدگشت.
جامعه بینالمللی کپسول زمان، جهت نگهداری یک دیتابیس جهانی از همه کپسولهای زمان موجود، تشکیل شدهاست.
کپسول زمان یاهو!، تلاشی است برای ذخیره فکرها، عکسها و احساسات بسیاری از افراد در سطح جهان در سال ۲۰۰۶. مراسلاتی که توسط هزاران نفر در نوشتن، ویدئوها، صداها، و عکسها جمعآوری شدهاست.
انتقاد
بر طبق نظر تاریخنگار کپسول زمان، ویلیام جارویس، اکثر کپسول زمانهای عمدی، اطلاعات کاربردی زیادی را فراهم نمیکنند: آنها معمولاً با آشغالهای بدون کاربرد پر میشوند، و اطلاعات کمی در مورد مردم آن زمان بدست میدهند. بسیاری از کپسولهای زمان، امروزه تنها شامل مصنوعاتی است که برای تاریخنویسان آینده بهدردبخور نیستند. تاریخنگاران پیشنهاد میکنند که اقلامی که زندگی روزانه مردمی را توصیف میکند که آن کپسول را ساختهاند، بهعنوان مثال: یادداشتهای شخصی، عکسها، و اسناد، کمک شایانی به تاریخنگاران آینده میکنند.
مسئلهٔ بعدی، مسئله رسانههایی هستند که برای انتقال این اطلاعات به آیندگان در کپسول زمان بکار گرفته میشوند. برخی از این مسائل در رابطه با از رواج افتادن تکنولوژی و کاهش کیفیت الکتریکی و مغناطیسی رسانههای ذخیرهسازی است. و مسائل مربوط به زبان است اگر کپسول در آیندهای دور کشف شود. بسیاری از کپسولهای زمانی که دفن شدهاند و میشوند، امکان دارند که به علت آبهای زیرزمینی از بین بروند. آیا رسانههایی که در کپسول زمان گذاشته میشوند، بعدها قابل خواندن خواهند بود یا نه؟
در فرهنگ عمومی
در فیلمهای زیر به کپسولهای زمان اشاره شدهاست:
دختر ساسی من (۲۰۰۱)، به کارگردانی کواک جی یانگ
دانش (۲۰۰۶)، به کارگردانی آلکس پرویاس
در ابتدای فیلم پیشگویی، کپسول زمانی بدست دانشآموزان یک مدرسه ساخته میشود.
کئو
کئو (KEO)، یک کپسول زمان است که ابتدا قرار بود در سال ۲۰۰۳ به فضا پرتاب شده و پیامهای ساکنان فعلی زمین را با خود به فضا برده و بعد از ۵۰۰۰۰ سال دوباره با بازگشت به اتمسفر زمین، آنرا به انسانهای آینده برساند. پرتاب آن چندین بار به تاخیر افتاد و بعد از برنامهریزی برای پرتاب در سال ۲۰۰۶، ۲۰۰۸، ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲، سرانجام پرتاب آن را تا سال ۲۰۱۵ به تعویق انداختند. این کپسول، فضایی کروی با قطر ۸۰ سانتیمتر دارد و در آن علاوه بر پیامهای افراد، چندین دانشنامه به عنوان دسترنج علمی بشر به همراه یک الماس شامل نمونه خون انسان و نیز مقادیری از آب، خاک و هوای زمین قرار خواهد گرفت[۲]. در داخل آن نقشه کره زمین حکاکی شده و با لایههای مختلف آلومینیوم، تیتانیوم و محافظهای گرمایی پوشیده شدهاست. پیامها روی مواد خاصی شبیه به DVD به صورت سورس نوشته شدهاند که توسط تستهای سنگین بر روی آن به طور کامل آزمایش شده. این پروژه توسط یونسکو نیز حمایت شدهاست.
پیامها
همگان میتوانند پیامی برای آیندگان در این ماهواره قرار بدهند. مهلت ارسال پیام تا ۳۱ دسامبر ۲۰۰۹ بوده که تا پایان سال ۲۰۱۴ تمدید شدهاست. هرکس میتواند با ورود به وبگاه ویژهٔ آن نامه و پیام خود را به آیندگان بنویسد. این ماهواره ظرفیت آن را دارد تا از هر یک از ۶ میلیارد بشر روی زمین (جمعیت مردمان زمین در سال ۲۰۰۹)، پیامی چهار صفحهای را همراه خود ببرد. بر پایه گفته سازماندهندگان برنامه، این پیامها بدون هیچگونه سانسور و تغییری در این کپسول قرار داده خواهند شد. پس از پرتاب ماهواره، این پیامها بدون ذکر نام پیامگذار بر روی اینترنت قرار داده خواهند شد.
آیندهپژوهی
آیندهپژوهی مشتمل بر مجموعهٔ تلاشهایی است که با واکاوی منابع، الگوها، و عوامل تغییر یا ثبات، به تجسّم آیندههای بالقوّه و برنامه ریزی برای آنها میپردازد. آیندهپژوهی بازتاب دهنده چگونگی زایش واقعیّت «فردا» از دل تغییر (یا ثبات) «امروز»، است.
آیندهپژوهی برابر عبارت لاتین «Futures Study» است. واژهٔ جمع Futures به این دلیل استفاده شدهاست که با بهرهگیری از طیف وسیعی از روشها و بجای تصوّر «تنها یک آینده»، به گمانه زنیهای نظام مند و خردورزانه، در مورد نه تنها«یک آینده» بلکه «چندین آیندهٔ متصوّر» مبادرت میشود.
موضوعات آیندهپژوهی دربرگیرندهٔ گونههای «ممکن»، «محتمل» و «دلخواه» برای دگرگونی از حال به آینده هستند.
ضرورت آیندهپژوهی
امروزه تغییرات با آهنگی پرشتاب تر رخ میدهند. تغییرات فناوری و به دنبال آن تغییر در دیگر جنبههای زندگی، افزایش روزافزون وابستگی متقابل کشورها و ملل، تمرکززدایی جوامع و نهادهای موجود که به دلیل گسترش فناوری اطلاعات، شتاب بیشتری یافتهاست، تمایل روزافزون به جهانیشدن به همراه حفظ ویژگیهای ملی، قومی و فرهنگی و بسیاری عوامل دیگر، لزوم درک بهتر از ”تغییرات“ و ” آینده“ را برای دولتها، کسب وکارها، سازمانها و مردم ایجاب میکند.
آینده اساساً دارای عدم قطعیّت است. با این همه آثار و رگههایی از اطلاعات و واقعیتها که ریشه در گذشته و اکنون دارند، میتوانند رهنمون ما به آینده باشند. ادامهٔ «تصمیم گیری صرفاً چندین آینده محتمل بر اساس تجارب گذشته»، غفلت از رصد تغییرات آتی را در پی خواهد داشت و با تلخکامی روبرو خواهد شد.
عدم قطعیت نهفته در آینده برای برخی، توجیه کنندهٔ نداشتن دور اندیشی آنان است وبرای عدّهای دیگر منبعی گرانبها از فرصتها.
تاریخچهٔ آیندهپژوهی
اشتیاق بشر برای دانستن دربارهٔ آینده از عهد باستان وجود داشتهاست. پیشگویان و کاهنها نمونههایی از کسانی هستند که در گذشته تلاش داشتند به نحوی به این اشتیاق در نزد خاص و عام پاسخ دهند.
نخستین نشانههای جدی تر توجه بشر به آینده در عصر روشنگری دیده میشود، دورانی که بشر باور داشت که علوم برای هر چیزی راه حلی خواهند یافت. قوانین نیوتن در مورد حرکت، درک و تحلیل بسیاری ازپدیدهها را ممکن ساخته بود. در اثر رشد شتابان علوم در این دوره، اندیشمندان عصر روشنگری واقعاً به این نتیجه رسیده بودند که تنها زمان میخواهد تا همه قوانین و قواعد جامعه و محیط پیرامون بشر معلوم و آشکار شود.
در همین دوران، بر خلاف گذشته که بیشتر اندیشمندان، افقهای کاملاً روشنی از آینده (آرمانشهر)، تصویر میکردند، تجسمهای تیره تری از آینده نیز موجودیت یافت. آثار اندیشمندانی چون اچ جی ول H.G.Well، جورج اورول George Orwell و آلدوس هاکسلی Aldous Huxley از زمره چنین اندیشههایی محسوب میشود و با چنین نمونههایی است که کلاً آینده پژوهی راه خود را به ادبیات باز میکند. کامیابی خیره کننده رمانهای ژول ورن Jules Verne و پا گرفتن سبک علمی تخیلی در ادبیات، در ادامه همین راه رخ میدهد.
برگزاری نمایشگاهی در سال ۱۸۹۳ که در آن اختراعات و نوآوریهای شگفت انگیزی نظیر تلفن، لامپ برق و کینتوسکوپ (اولین دوربین فیلمبرداری) معرفی شد، باعث هیجان عمومی گردید. در همان روزها یک نشریه مطرح، فراخوانی از ۷۴ شخصیت برجسته آن روزگاراعلام میکندواز آنان میخواهد که در مورد سدهٔ پیش رو پیش بینیهایی بعمل آورند. بعدها معلوم شد که پیش بینیهای آنان تا حد زیادی خوش بینانه بوده و در ضمن، تقریباً هیچیک از رخدادهای مهم قرن بیستم نظیر اختراع خودرو، رادیو و تلویزیون، بروز دو جنگ جهانی، کشف انرژی اتمی، پرواز به فضا و البته ظهور رایانه در فهرست آینده نگاری آنان یافت نمیشد.
نحستین فعالیت آینده پژوهی در قالب یک بررسی علمی در سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ توسط گروهی از پژوهشگران و با سرپرستی ویلیام اف آگبرن William F.Ogburn در زمینه جامعهشناسی که علم نوپایی شناخته میشد، در آمریکا انجام گردید. این گروه برای نخستین بار روش شناسی علمی همچون برون یابی Extrapolation وبررسیهای علمی را در مورد روندهای اجتماعی روز آمریکا به انجام رسانده و ضمن انتشار اولین کاتالوگ روندها در آن کشور، موفق به آینده بینیهای مهمی از جمله افزایش نرخ مهاجرت و ازدیاد طلاق شد. همچنین بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم، و به دنبال تجزیه و تحلیل فناوریهای مورد استفاده در آلمان و ژاپن، شیوههای نوینی برای آینده پژوهی ابداع شد و در نتیجه آن دستاوردهای مهم فناوری در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شامل رادار، موشکهای بالیستیک قاره پیما و حمل و نقل هوایی از قبل پیش بینی شد.
در دوران جنگ سرد و مسابقه جنگ افزارهای هستهای، دغدغه مهم دست اندرکاران نظامی، پیش بینی زنجیره رخدادهایی بود که پس از یک رویارویی احتمالی هستهای میتوانست اتفاق بیفتد. از همین رو، نخستین بازیهای جنگی War Games پدید آمد. اینها شبیه سازیهایی از یک رویارویی هستهای بودند که احتمالات مختلف را بررسی و موشکافی میکردند. شکل کاملتر این مدلها، موجب بوجود آمدن سناریو شدند که امروزه یکی از مهمترین ابزارهای آینده پژوهی محسوب میشود. با کمک این سناریوها، زنجیره رویدادهای متصور در یک زمان بسیار کوتاه پس از آغاز یک جنگ هستهای، قابل پندارش ومدلسازی بوده و در نتیجه میتوان واکنشها و چگونگی بدست آوردن آمادگیهای لازم برای روبرو شدن با چنین جنگی را تدوین نمود. این همانند همان نقشی است که سناریو بهعنوان یک ابزار در آینده پژوهی فعلی بازی میکند.
عامل دیگری که باعث رشد آینده پژوهی شد، دگرگونی درطراحی و ساخت جنگ افزارها بود. در سالهای جنگ دوم جهانی، تانکها، هواپیماها و کشتی هادر مدت زمان نسبتاً کوتاهی طراحی، تکمیل و ساخته میشدند. اما بعدها با پیچیده ترشدن انواع جنگ افزارها (موشکهای قاره پیما، زیر دریاییهای هستهای و...)، کار برنامه ریزان صنایع جنگی دشوار شد بدین معنا که مدت درازی مثلاً ده سال از آغاز طراحی تا ساخته شدن نخستین نمونه محصول بطول میانجامید. در نتیجه فناوری بکارگرفته شده در آغاز طراحی، در طول پیشرفت پروژه دچار تغییرات بنیادین شده و اغلب در برهه ساخت نمونه نخستین، از رده خارج محسوب میشد.
درسال ۱۹۶۴ نیاز به پیش بینی فناوری، منجر به انجام یکی از مشهورترین ارزیابیها با استفاده از روش دلفی Delphi گردید. در چارچوب حمایتهای بنیاد رند Rand، خبرگان فناوریهای مختلف طی یک پروژه مشترک مامور شدند که فناوریهای نوظهور در یکصد سال آینده را پیش بینی نمایند. بررسی آنان شش مقوله «دگرگونیهای پراهمیت علمی»، «مهار جمعیت»، «اتوماسیون»، «پیشرفت در زمینه دانش هوافضا»، «جلوگیری از جنگ» و «سامانههای جنگی» را شامل میشد. این روش از افراد میخواست که ضمن ارایه ارزیابی خود، پراکندگی پاسخهای سایر خبرگان را نیز در نظر گرفته و پس از بحث در مورد تفاوتها، نهایتاً ارزیابیهای بازنگری شده خود را ارایه کنند. نتایج این روش بطرز شگفت انگیزی در پیش بینی ظهور فناوریهای دهههای پسین، دقیق بود.
آینده پژوهی در مقام یک فعالیت عمومی از دهه شصت آغاز شد. برتراند دوژوئنل Bertrand de Jouvenel نخستین پژوهش نظری در مورد آینده را بنام «هنر گمان» نوشت. او در این زمینه با اشاره به این که «هیچ واقعیتی در مورد آینده وجود ندارد»، نتیجه گرفت که یافتن مدارک و استنتاجات برای آینده، نیازمند روشهایی غیر متداول میباشد.
هوشیاری نسبت به زمینههای آینده پژوهی از همین زمان آغاز شد. هاریسون براون Harrison Brown در کتاب خود بنام «چالش پیش روی آینده بشر» در سال ۱۹۵۴ بسیاری از مسائل بومشناسی ecological و مسائل مربوط به توسعه را که انسان در حال حاضر با آن روبروست، پیش بینی کرد. راشل کارسون Rachel Carson با نوشتن کتاب «بهار خاموش» Silent Spring که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد، با تصویرکردن دنیایی بدون سینه سرخ (نوعی پرنده)، آغازگرجنبش زیست محیطی بود. واکاوی مسائل مربوط به آینده در کتاب «بمب جمعیت» اثر پاول ارلیشPaul Ehrlich و نیز کتاب محدودیتهای رشدLimits to Growth به نقطه اوج میرسد. انتشار این آثارو پیش بینی فروپاشی جامعه صنعتی دنیای آن زمان را دچار شوک روحی نمود. بعدها، رویدادهایی نظیر ترور برادران کندی و مارتین لوتر کینگ، جنگ ویتنام، بحران نفتی و رسوایی واتر گیت نشان داد که آینده پژوهان در پیش بینی این موضوع درست عمل کردهاند.
آینده پژوهان مثبت اندیش نیز در دهه ۶۰ بسختی مشغول بودند. دانیل بل Daniel Bell جامعهشناس برای نخستین بار اصطلاح «جامعه فرا صنعتی» را در کتابی به همین نام بکار برد. بل سرآغاز تعداد زیادی از آینده پژوهان نظیر مارشال مک لوان Marshall Mcluan، آلوین تافلرAlvin Toffler و جان نیسبیت John Naisbitt بود که آینده مورد پیش بینی آنها گرچه کمی دیر محقق شد ولی دنیا دیدارگر تحولات بنیادین در زمینه ارتباطات و کسب و کار از طریق ظهور رایانههای شخصی در دهه ۸۰ و ظهور اینترنت در دهه ۹۰ بود. آینده و آن هم از نوع دیجیتال وارد شده بود.
باز این دهه ۶۰ بود که در آن آینده پژوهی به عنوان یکی از رشتههای نوین دانش پایه ریزی شد. نخستین دوره اموزشی آینده پژوهی در سال ۱۹۶۳ توسط جیم دیتورJim Dator در بنیاد پلی تکنیک ویرجینیا تدریس شد. کوتاه مدتی پس از آن وندل بل Wendell Bell سری دورههای آموزشی خود در دانشگاه ییل Yale را آغاز نمود. پس از انتقال دیتور Dator به گروه علوم سیاسی دانشگاه هاوایی، وی دورههای آینده پژوهی متمرکزی در آن دانشگاه برای دانشجویان دورههای فوق لیسانس و دکترا ایجاد نمود. در سال ۱۹۷۴ نخستین دوره تخصصی فوق لیسانس برای آینده پژوهی در دانشگاه هوستون توسط جیب فاولز Jib Fowles و کریس دید Chris Dede برپا شد. بعدها مشابه این دوره در دانشگاههای ماساچوست، آکرون، مینه سوتا، یو اس سی و دانشگاه ایالتی پورتلند نیز دایر شد. (شوربختانه هم اکنون بجز دانشگاههای هاوایی و هوستون بقیه دورهها تعطیل شدهاند.)
دو سازمان پراعتبار آینده پژوهی جهان یعنی World Futures Society)WFS)یا انجمن آینده دنیا و همچنین World Futures Studies Federation)WFSF)یا فدراسیون جهانی آینده پژوهی، در همین دوران به ترتیب در سالهای ۱۹۶۷ در آمریکا و ۱۹۷۳ در پاریس تأسیس شدند. WFS افزون بر عضو گیری بیش از ۴۰۰۰۰ نفر تا کنون، تنها در آغاز دهه ۸۰ متجاوز از ۵۰۰۰ نفر را در همایشهای گوناگون آینده پژوهی حاضر کرده و نیز موفق به انتشار مجله نامدار «آینده پژوه» Futurist گردید. از طرف دیگر WFSF که نسبت به WFS سازمان جهانی تری محسوب میشود، آینده پژوهان سرتاسر گیتی را در یک انجمن حرفهای گرد هم آوردهاست. همچنین در دهه ۸۰ انتشارات السویرElsevier مجله معروف «آینده هاً را بنا گذاشت که هم اکنون معتبرترین نشریه آموزشی و فکری در زمینه آینده پژوهی محسوب میشود. بعدها در آغاز دهه ۹۰، فصلنامهٔ معتبر»تحقیق در مورد آینده هاً توسط WFS ونشریه «آینده نگاری» توسط انتشارات کمفورد Camford Publishing به نشریات مربوط به آینده پژوهی اضافه شدند.
در حال حاضر آینده پژوهی از پهنه گسترده تری نسبت به دوران طلایی ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ برخوردار است. دنیای امروز نسبت به آن سالها آمادگی و صراحت بیشتری برای در نظر گرفتن آینده دارد. بر خلاف آن دوران، آینده پژوهی تنها به شمار اندکی از نویسندگان و استادان محدود نمیشود بلکه دنیای کسب و کار، دولتمردان و فرهیختگان همگی در حال بیداری و درک این واقعیت هستند که برای اینکه آینده موفقی داشته باشیم باید بر روی آن تمرکز کنیم. بدین ترتیب است که برنامه ریزی راهبردی بر مبنای چشم اندازها و متکی بر سناریوها، امکانپذیر خواهد بود.
با این وجود، برنامههای آموزشی و تحصیلی در زمینه آینده پژوهی در طول سالها بجای اینکه گسترده تر شوند، کمتر شدهاند. به جای آن دورههایی همچون هوش رقابتی Competitive Intelligence و مدیریت راهبردی Strategic Management، بدور از وابستگیهای نظری و ایدئولوژیک آینده پژوهی ازبسیاری از ابزارهای آن بهرهگیری میکنند. در پایان، خاطر نشان میشود که آینده پژوهی احتمالاً سرنوشتی نظیر سایرعلوم اجتماعی خواهد داشت بدین معنی که کارکرد این علوم ضمن انگیزش علاقه اجتماع به موضوعی پراهمیت و بهرهگیری از ابزارتکوین شده مناسب برای آن موضوع، تقریباً کاملاً آکادمیک بوده ولی از نظر کاربردی دنبال کردن این دانش به ویژه توسط کسب و کارها و بنگاههای دولتی، انجام میشود.
keywords : ریحان باکس،سایت ریحان باکس،ریحان
آینده بعدی از هستی بشر است که در فراسوی لحظهٔ "حال" گسترش مییابد و همچون اصلی در انجام اقدامات در نظر گرفته میشود. این مفهوم برخورداری از طرح، اهداف، نیات، غایات و مفاهیم را برای آدمی به همراه میآورد.آینده مدت زمانی نا محدود پس از حال حاضر است که ورود به آن به دلیل وجود زمان و قوانین فیزیک اجتناب ناپذیر است.مفهوم آینده در علوم آیندهپژوهی، فیزیک، فلسفه، روانشناسی و دین کاربرد دارد. همچنین در آثار هنری و ادبی مانند داستانها و فیلمها بهکار بردهمیشود و یکی از آرزوهای بشر پیشبینی آینده میباشد.

آیندهپژوهی
حوزه آینده پژوهی حوزه پژوهشی پیچیده، پر دامنه و جهانگستری است که مسائل و مباحث پیش رو در آینده را کانون توجه و تمرکز اصلی خود قرار میدهد.
آیندهنگری
آینده نگری تقریباً معادل لفظ تدبیر است. تدبیر به معنای بررسی کردن عواقب کارها و مصالح را سنجیدن و بر طبق آن عمل کردن است.
تعریف اصطلاحی: آینده نگری یعنی گسترش افق دید خود و دیدن پشت پرده مسائل و هم چنین زمانی که شخص در آن است یعنی در زمان حال، آینده را دیدن که نتیجه آن، چاره اندیشی برای رخدادهای احتمالی است.
آیندهگری
آیندهگری (به ایتالیایی: Futurismo) یکی از جنبشهای هنری اوایل قرن بیستم بود. مرکز این جنبش در ایتالیا بود و در کشورهای دیگر از جمله روسیه نیز فعالیت داشتند. فوتوریستها در بسیاری از زمینهها مانند ادبیات، نقاشی، مجسمهسازی، سفالگری، تئاتر، موسیقی، معماری و حتی آشپزی فعالیت داشتهاند.
فیلیپو توماسو مارینتی با انتشار بیانیه فوتوریسم در سال ۱۹۰۹ در روزنامه فیگارو فعالیت جنبش را رسماً آغاز کرد. در آن بیانیه مارینتی نوشته بود که فوتوریستها از هنر گذشته بیزارند و دغددغههای اصلی این جنبش پویایی، سرعت و تکنولوژی است. برای فوتوریستها ماشین، هواپیما و شهرهای صنعتی نشانههای بسیار مهمی بودند چراکه آنها پیروزی انسان بر طبیعت را نشان میدادند.
پیشینه
حجمگری با آنکه فقط از طریق واپسین نقاشیهای مارک، ماکه، لیونل فایتینگر بر اکسپرسیونیسم آلمان تأثیر گذاشت، از نخستین لحظههای پیدایش آیندهگری عملاً در بطن نقاشی و پیکر تراشی آیندهگری تأثیر داشت. آیندهگری نخست جنبشی ادبی برخاسته از ذهن فیلیپو توماسو مارینتی شاعر ایتالیایی (۱۹۰۸) بود که بعدها در نقاشی تأثیر گذاشت. آیندهگری در اصل جنبشی برخاسته از شهر میلان بود و به صورت طغیان روشن فکران جوان بر ضد رخوت کالبد فرهنگی و تاریخی ایتالیا در سده ۱۹ پدیدار شد. بخشی از جنبش آیندهگری برخاسته از شخصیت پر شور مارینتی بود. آیندهگری مارینتی و پیروانش در فلسفههای هانری برگسون و فردریش نیچه ریشه داشت که به نوعی طغیان گری و آنارشیسم در رفتار آنها تبدیل شد. از هنرمندان به نام این مکتب میتوان به مارینتی، اومبرتو بوتچونی، کارلو کارا و لوئیجی روسولو، جینو سورینی در اوایل ۱۹۰۹ در میلان اشاره کرد و بعدها یکی از تأثیرگذارترین افراد این مکتب یعنی جاکومو بالا، که استاد مارینتی هم بود، به آن پیوست.
آیندهگری حجمی (Cubo-Futurism)
در روسیه جنبش حجمگری بر جنبش آیندهگری اثر گذاشت و در سال ۱۹۱۳ یکی از جنبشهای هنری به نام آیندهگری حجمی به دنیا آمد. آیندهگران حجمی فرمهای کوبیسم را استفاده میکنند.
همچون دیگر آیندهگران، روسها با گذشته بد بودند و از زندگی پیشرفته خوششان میآمد. برعکس ایتالیاییها، روسها سعی میکردند که با حرکات جنجالی خودشان را نشان دهند. به غیر از آن، روسها تأثیر هیچکس را قبول نمیکردند.
هنرمندان مهم روس در این سبک ولیمیر خلبنیکف، الکسی کرچنیخ، ولادمیر مایاکوفسکی و داوید بورلیوک بودند.
خیلی از آیندهگرهای روسیه، به غیر از نقاش، نویسنده هم بودند و تعداد زیادی کتاب و شعر نوشتند. این هنرمندها در پروژههای مختلف هم باهم کار میکردند. از جمله: اپرای پیروزی آفتاب را کروچنیخ نوشت و صحنههای ان را مالویچ ساخت.
برآمدن استالین و چیرگی دیدگاه رسمی حزب کمونیست اتحاد شوروی در هنر و ادبیات باعث شد که جنبش آیندهگری حجمی در روسیه از بین برود.
آیندهگری در ایتالیا
در ایتالیا فوتوریستها به حرکات فاشیسم خیلی علاقه داشتند و از بسیاری از نظرات فاشیسم پشتیبانی میکردند. فوتوریستها حرکتهای مدرن میکردند و فاشیسم را قدرتی میدیدند که با آن میتوانستند ایتالیا را کشوری مدرن بکنند. مارینتتی، که یکی از فوتوریستها مهم بود، گروه سیاسی فوتوریستها را در سال ۱۹۱۸ به وجود آورد. این گروه یک سال بعد از ایجادش در حزب ملی فاشیست موسولینی ادغام شد و از اولین پشتیبانان موسولینی شدند. به همین دلیل دولت خیلی از فوتوریستها را به رسمیت شناخت و به آنها کار دادند.
در ایتالیا آیندهگری رشد کرده و از جنبشها دیگر استفاده کردند. در معماری این اتفاق خیلی بیشتر بود و آیندهگری به طرف کمینهگرایی و عقلگرایی رفت. بعد از سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۴۰ چند ساختمان دولتی در سبک آیندهگری ساخته شدند که در بین آنها ایستگاه راهآهن ترنتو است که آنجیولیو مازونی آنرا ساخت.
اصول کلی آیندهگری
آیندهگرها نگاهی طغیانگر به تاریخ و مظاهر تمدن داشتند و در بیانیههای خویش به نابودی آنها رای میدادند و از مظاهر مدرن بشریت ستایش میکردند. آنان خواهان نابودی موزهها و کتابخانهها و چیزهای از این قبیل بودند که نمادهای قدیم و تمدنهای پیشین را در خویش نگهداری میکردند. به همین خاطر جنبش فوتوریسم یکی از ریشههای پیدایش فاشیسم در ایتالیا شد.
هنرمندان آیندهگر تاکید زیادی بر یکی شدن نقاشی و تماشاگر داشتند و میگفتند «باید تماشاگر را در مرکز نقاشی قرار داد تا به درک اجتماعی حیرتآور درون نقاشیهای این سبک پی ببرد» و این امر باعث پدید آمدن دیدگاه ماشینی و مدرن آنها نسبت به نقاشی شد. آنها به کشفیات و دیدگاههای علمی با تحسین بسیاری نگاه میکردند و بر روی حرکت در نقاشی تاکید زیادی میکردند که این امر باعث پیدایش «کارتون» و یا پویانمایی شد.
پیکرسازی آیندهگری
پیکرسازی آیندهگری نیز از اصول کلی آیندهگری پیروی میکرد. نمادهای کهن پیکرتراشی را به چالش میکشید و از ابعاد و فضاهای متداول انتقاد میکرد. اجسام آنها به مانند اشیائی توپر بودند که اصول خطوط متمایز کننده را از آنها گرفته بودند و ساختمان محیطی آنها بدون توجه به طبیعت و حقیقت اجسام به نمایش در میآمد. از معروفترین پیکرتراشان آیندهگر میتوان به بوتچونی اشاره کرد که تندیسوارههایی توپر با حرکتی نهانی خلق میکرد. بیانیههای پیکرتراشی آیندهگری حتی از بیانیههای نقاشی آنها تا حدی مهمتر به نظر میرسید زیرا منجر به تولد مکتبهای مدرن مانند جفت و جور کاری دادائیسمی، کانستروکنیویستی و سورئالیستی در سالهای بین ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۹ شد.
معماری آیندهگری
معماری آیندهگری[نیازمند منبع] بیشتر به جنبش عظیم صنعت و بازتاب آن در جامعه تعلق داشت، هر چند معمارهایی مانند آنتونیو سانتالیا (۱۸۸۸-۱۹۱۶) که در نخستین نمایشگاه آزاد آیندهگری در سال ۱۹۱۶ شرکت کردند و به جمع آیندهگرها پیوستند، کارهایشان از حد نقاشی و طرح فراتر نرفت ولی معماری این سبک تحولی بنیادین در شیوههایی که امروزه به نوگرایی شبه کلاسیک معروف است، تبدیل شد. از اصول بنیادی معماری آیندهگری نگاهکردن به دغدقههای بشر امروز در زندگی شهری و معماری به تناسب زندگی امروزی او است.
آیندهنگاری
آینده نگاری بهعنوان یک ابزار بسیار موثر جهت سیاستگذاری (و بخصوص سیاستگذاری علم و تکنولوژی) به دولتها کمک مینماید تا در شرایط دنیای امروز به چالشهایی همچون جهانی شدن و رقابت فزاینده پاسخی مناسب ارایه و اقداماتی موثر انجام دهند.
درسالهای اخیر، آیندهنگاری علم و تکنولوژی بهعنوان یک ابزار تصمیمگیری دولتی، در محیط سیاست علم و تکنولوژی ظاهر شدهاست که در بسیاری از حالات منجر به پاسخ سوالات راهبردی در رابطه با علم و جامعه در یک چشم انداز بلند مدت گردیدهاست. آیندهنگاری تلاشی نظاممند برای نگاه به آینده بلندمدت در حوزههای دانش، تکنولوژی، اقتصاد ، محیط زیست و جامعه میباشد که با هدف شناسایی تکنولوژیهای نوظهور و تعیین آن دسته از بخشهایی که سرمایه گذاری در آنها، احتمال سوددهی اقتصادی و اجتماعی بیشتری دارد، انجام میشود.
در واقع آینده نگاری یعنی آمادگی برای آینده، یعنی بکاربردن منابع موجود به بهترین وجه ممکن در راستای ارزشها. شناخت گسترده و روزافزونی در این باره وجود دارد که آینده نگاری علم و تکنولوژی ابزار مفیدی برای تصمیم گیری در ارتباط با سیاستگذاری تحقیقات و تکنولوژی، چه در سطح ملی و چه منطقهای و یا حتی در سطوح پایینتر در اختیار ما قرار میدهد.
فعالیتهایی با عنوان آینده نگاری علم و تکنولوژی با سرعت بی سابقهای در اکثر کشورهای توسعه یافته و حتی کشورهای در حال توسعه، در حال پیگیری و اجرا است. فواید حاصل از انجام آینده نگاری تکنولوژی برای سیاستگذاران عرصه علوم و تکنولوژی آن چنان ارزشمند است که نمیتوانند چگونگی انجام این فرآیند را نادیده بگیرند و حاضرند برای انجام صحیح و موثر این فرآیند منابع بسیاری (همچون منابع زمانی، مالی و...) را فراهم نمایند.
انجام صحیح و موثر یک پروژه آینده نگاری نیز مستلزم اطلاع داشتن و آگاهی نسبت به ابعاد مختلف یک پروژه آینده نگاری است. آیندهنگاری از اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی با استقبال فزایندهای از جانب سیاستگذاران علم و تکنولوژی در کشورهای مختلف روبه رو شدهاست. به جرات میتوان گفت که اکثر قریب به اتفاق کشورهای توسعه یافته و بسیاری از کشورهای در حال توسعه، برنامههایی را در خصوص آینده نگاری تدارک دیدهاند تا بتوانند با استفاده از فواید بیشمار آینده نگاری، توانمندیهایی برای سیستمهای علم و تکنولوژی خود ایجاد نموده و از فرصتهای موجود و در حال ظهور بیشترین استفاده را ببرند. آینده نگاری به واسطه فرآیندهای تعاملی خود و بدین دلیل که تلاش مینماید تمامی بازیگران فعال یک جامعه را درگیر فرآیند خود سازد، بسیاری از چالشهایی که دولتها در دنیای کنونی با آنها مواجه میباشند را به گونهای اثربخش پاسخ داده و بحران شکست سیستم را برطرف میسازد. اجرای فرآیندهای آینده نگاری در سطح سیستم ملی باعث میشود تا وفاق ، هماهنگی و هم جهتی اقدامات آتی، بین بازیگران سیستم برقرار شده و در نتیجه منابع مختلف به صورتی کارا به حوزههای دارای اولویت تخصیص داده شوند.
آینده یک جهان منبسطشونده
بر پایه مشاهدات به نظر میرسد که انبساط جهان برای همیشه ادامه خواهد یافت. در اثر انبساط جهان سردتر میشود و سرانجام به اندازهای سرد خواهد شد که شرایط وجود هیچ حیاتی را نخواهد داشت. به همین دلیل به این سناریو برای پایان جهان، انجماد بزرگ (به انگلیسی: Big Freeze) نیز گفته میشود.
کپسول زمان
کپسول زمان (به انگلیسی: Time capsule) نهانگاه یا مخزنیست که در آن چیزهایی قرار داده میشود تا بعد از زمان معین (یا گاهی نامعین) آنها را باز کرده و بیرون آورند. هدف از این کار معمولاً ارتباط با تاریخنویسان آینده، مردمشناسان آینده، و بطور کل با آیندگان است.
کپسول زمان
کپسول زمان یک مخزن و ذخیرهگاه تاریخی از چیزها یا اطلاعاتی است که هدف از ساخت آن برقراری ارتباط با آیندگان و کمک به تاریخنویسان، باستانشناسان، و مردمشناسان آیندهاست. کپسول-های زمان معمولاً طی مراسمات خاصی، مانند نمایشگاه جهانی، یا رخدادهای دیگری ساخته و دفن می-شود. عبارت کپسول زمان از سال ۱۹۳۹ بهکار برده میشود.
تاریخچه
کپسولهای زمان را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: هدفمند و غیرهدفمند. کپسول زمان هدفمند دارای هدف مشخصی است و معمولاً به قصد بازشدن بعد از زمان مشخصی ساخته میشود. کپسولهای زمان غیرهدفمند معمولاً چیزهای باستانی هستند. کپسول زمان نمایشگاه جهانی نیویورک در سال ۱۹۳۹، توسط وستینگهاوس، به عنوان بخشی از نمایشگاه آنها، ساختهشد. ارتفاع آن ۹۰ فوت بود، با قطر داخلی ۶٫۵ اینچ، و وزنی معادل ۸۰۰ پوند. این کپسول شامل اقلام روزمره، مانند عروسک، قرقرهٔ نخ، یک کتاب در مورد پیشینهها (تشریح کپسول و سازندگان آن)، شیشهٔ کوچکی از دانههای مواد غذایی اصلی، یک میکروسکوپ و یک فیلم ۱۵ دقیقهای از وقایع و اخبار روزانه، نوارهای میکروفیلم متراکمشده از محتوای سیرز ریباک، واژهنامهها، اطلاحنامه، سانما و متون دیگر است. اولین کپسول زمان مدرن در سال ۱۹۶۵ در همانجای کپسول اولی ساختهشد. هر دو کپسول ۵۰ پا زیر زمین دفن شدهاند. هر دو کپسول قرار است که در سال ۶۹۳۹ باز شوند. اخیراً، در سال ۱۹۸۵، وستینگهاوس کپسول کوچکتری ساخت که قرار بود در قلب نیویورک دفن شود، اما هیچوقت این اتفاق نیفتاد
غار تمدن (۱۹۳۶)، در دانشگاه اگلتورپ، که قرار است که در سال ۸۱۱۳ باز شود، به طور کلی به عنوان اولین کپسول زمان مدرن موفق قلمداد میشود، اگرچه در آن زمان نام کپسول زمان بر آن نهاده نشد. جورج ادوارد پندرای اولین کسی بود که اصطلاح کپسول زمان را باب کرد.
طی دورهٔ سوسیالیزم در روسیه، کپسولهای زمان زیادی همراه با پیامهای برای آیندگانی که در جامعهٔ کمونیست آینده زندگی خواهند کرد، به خاک سپرده شدند. نیوزلند شروع به کار کردن بر روی یک پروژه کپسول زمان، با عنوان «غار هزارساله» برای بهسر رسیدن قرن ۲۰م کرد. مسولان این پروژه این کپسول را زیر یک هرم به خاک سپردند. اخیراً، چهار کپسول در فضا بهخاک سپرده شدهاند. دو پلاک پایونیر و دو ویاگر گلدن رکوردز به فضاپیما متصل شدهاند که شاید در آیندهای دور برای فضاپیماهای آینده مفید واقع شوند. پنجمین کپسول زمان، قمر کیایاو، در سال ۲۰۱۲ راهاندازی خواهد شد، حامل پیامهایی شخصی از طرف ساکنان زمین است، برای حدود سال ۵۲۰۰۰، که دوباره کیایاو به زمین بازخواهدگشت.
جامعه بینالمللی کپسول زمان، جهت نگهداری یک دیتابیس جهانی از همه کپسولهای زمان موجود، تشکیل شدهاست.
کپسول زمان یاهو!، تلاشی است برای ذخیره فکرها، عکسها و احساسات بسیاری از افراد در سطح جهان در سال ۲۰۰۶. مراسلاتی که توسط هزاران نفر در نوشتن، ویدئوها، صداها، و عکسها جمعآوری شدهاست.
انتقاد
بر طبق نظر تاریخنگار کپسول زمان، ویلیام جارویس، اکثر کپسول زمانهای عمدی، اطلاعات کاربردی زیادی را فراهم نمیکنند: آنها معمولاً با آشغالهای بدون کاربرد پر میشوند، و اطلاعات کمی در مورد مردم آن زمان بدست میدهند. بسیاری از کپسولهای زمان، امروزه تنها شامل مصنوعاتی است که برای تاریخنویسان آینده بهدردبخور نیستند. تاریخنگاران پیشنهاد میکنند که اقلامی که زندگی روزانه مردمی را توصیف میکند که آن کپسول را ساختهاند، بهعنوان مثال: یادداشتهای شخصی، عکسها، و اسناد، کمک شایانی به تاریخنگاران آینده میکنند.
مسئلهٔ بعدی، مسئله رسانههایی هستند که برای انتقال این اطلاعات به آیندگان در کپسول زمان بکار گرفته میشوند. برخی از این مسائل در رابطه با از رواج افتادن تکنولوژی و کاهش کیفیت الکتریکی و مغناطیسی رسانههای ذخیرهسازی است. و مسائل مربوط به زبان است اگر کپسول در آیندهای دور کشف شود. بسیاری از کپسولهای زمانی که دفن شدهاند و میشوند، امکان دارند که به علت آبهای زیرزمینی از بین بروند. آیا رسانههایی که در کپسول زمان گذاشته میشوند، بعدها قابل خواندن خواهند بود یا نه؟
در فرهنگ عمومی
در فیلمهای زیر به کپسولهای زمان اشاره شدهاست:
دختر ساسی من (۲۰۰۱)، به کارگردانی کواک جی یانگ
دانش (۲۰۰۶)، به کارگردانی آلکس پرویاس
در ابتدای فیلم پیشگویی، کپسول زمانی بدست دانشآموزان یک مدرسه ساخته میشود.
کئو
کئو (KEO)، یک کپسول زمان است که ابتدا قرار بود در سال ۲۰۰۳ به فضا پرتاب شده و پیامهای ساکنان فعلی زمین را با خود به فضا برده و بعد از ۵۰۰۰۰ سال دوباره با بازگشت به اتمسفر زمین، آنرا به انسانهای آینده برساند. پرتاب آن چندین بار به تاخیر افتاد و بعد از برنامهریزی برای پرتاب در سال ۲۰۰۶، ۲۰۰۸، ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲، سرانجام پرتاب آن را تا سال ۲۰۱۵ به تعویق انداختند. این کپسول، فضایی کروی با قطر ۸۰ سانتیمتر دارد و در آن علاوه بر پیامهای افراد، چندین دانشنامه به عنوان دسترنج علمی بشر به همراه یک الماس شامل نمونه خون انسان و نیز مقادیری از آب، خاک و هوای زمین قرار خواهد گرفت[۲]. در داخل آن نقشه کره زمین حکاکی شده و با لایههای مختلف آلومینیوم، تیتانیوم و محافظهای گرمایی پوشیده شدهاست. پیامها روی مواد خاصی شبیه به DVD به صورت سورس نوشته شدهاند که توسط تستهای سنگین بر روی آن به طور کامل آزمایش شده. این پروژه توسط یونسکو نیز حمایت شدهاست.
پیامها
همگان میتوانند پیامی برای آیندگان در این ماهواره قرار بدهند. مهلت ارسال پیام تا ۳۱ دسامبر ۲۰۰۹ بوده که تا پایان سال ۲۰۱۴ تمدید شدهاست. هرکس میتواند با ورود به وبگاه ویژهٔ آن نامه و پیام خود را به آیندگان بنویسد. این ماهواره ظرفیت آن را دارد تا از هر یک از ۶ میلیارد بشر روی زمین (جمعیت مردمان زمین در سال ۲۰۰۹)، پیامی چهار صفحهای را همراه خود ببرد. بر پایه گفته سازماندهندگان برنامه، این پیامها بدون هیچگونه سانسور و تغییری در این کپسول قرار داده خواهند شد. پس از پرتاب ماهواره، این پیامها بدون ذکر نام پیامگذار بر روی اینترنت قرار داده خواهند شد.
آیندهپژوهی
آیندهپژوهی مشتمل بر مجموعهٔ تلاشهایی است که با واکاوی منابع، الگوها، و عوامل تغییر یا ثبات، به تجسّم آیندههای بالقوّه و برنامه ریزی برای آنها میپردازد. آیندهپژوهی بازتاب دهنده چگونگی زایش واقعیّت «فردا» از دل تغییر (یا ثبات) «امروز»، است.
آیندهپژوهی برابر عبارت لاتین «Futures Study» است. واژهٔ جمع Futures به این دلیل استفاده شدهاست که با بهرهگیری از طیف وسیعی از روشها و بجای تصوّر «تنها یک آینده»، به گمانه زنیهای نظام مند و خردورزانه، در مورد نه تنها«یک آینده» بلکه «چندین آیندهٔ متصوّر» مبادرت میشود.
موضوعات آیندهپژوهی دربرگیرندهٔ گونههای «ممکن»، «محتمل» و «دلخواه» برای دگرگونی از حال به آینده هستند.
ضرورت آیندهپژوهی
امروزه تغییرات با آهنگی پرشتاب تر رخ میدهند. تغییرات فناوری و به دنبال آن تغییر در دیگر جنبههای زندگی، افزایش روزافزون وابستگی متقابل کشورها و ملل، تمرکززدایی جوامع و نهادهای موجود که به دلیل گسترش فناوری اطلاعات، شتاب بیشتری یافتهاست، تمایل روزافزون به جهانیشدن به همراه حفظ ویژگیهای ملی، قومی و فرهنگی و بسیاری عوامل دیگر، لزوم درک بهتر از ”تغییرات“ و ” آینده“ را برای دولتها، کسب وکارها، سازمانها و مردم ایجاب میکند.
آینده اساساً دارای عدم قطعیّت است. با این همه آثار و رگههایی از اطلاعات و واقعیتها که ریشه در گذشته و اکنون دارند، میتوانند رهنمون ما به آینده باشند. ادامهٔ «تصمیم گیری صرفاً چندین آینده محتمل بر اساس تجارب گذشته»، غفلت از رصد تغییرات آتی را در پی خواهد داشت و با تلخکامی روبرو خواهد شد.
عدم قطعیت نهفته در آینده برای برخی، توجیه کنندهٔ نداشتن دور اندیشی آنان است وبرای عدّهای دیگر منبعی گرانبها از فرصتها.
تاریخچهٔ آیندهپژوهی
اشتیاق بشر برای دانستن دربارهٔ آینده از عهد باستان وجود داشتهاست. پیشگویان و کاهنها نمونههایی از کسانی هستند که در گذشته تلاش داشتند به نحوی به این اشتیاق در نزد خاص و عام پاسخ دهند.
نخستین نشانههای جدی تر توجه بشر به آینده در عصر روشنگری دیده میشود، دورانی که بشر باور داشت که علوم برای هر چیزی راه حلی خواهند یافت. قوانین نیوتن در مورد حرکت، درک و تحلیل بسیاری ازپدیدهها را ممکن ساخته بود. در اثر رشد شتابان علوم در این دوره، اندیشمندان عصر روشنگری واقعاً به این نتیجه رسیده بودند که تنها زمان میخواهد تا همه قوانین و قواعد جامعه و محیط پیرامون بشر معلوم و آشکار شود.
در همین دوران، بر خلاف گذشته که بیشتر اندیشمندان، افقهای کاملاً روشنی از آینده (آرمانشهر)، تصویر میکردند، تجسمهای تیره تری از آینده نیز موجودیت یافت. آثار اندیشمندانی چون اچ جی ول H.G.Well، جورج اورول George Orwell و آلدوس هاکسلی Aldous Huxley از زمره چنین اندیشههایی محسوب میشود و با چنین نمونههایی است که کلاً آینده پژوهی راه خود را به ادبیات باز میکند. کامیابی خیره کننده رمانهای ژول ورن Jules Verne و پا گرفتن سبک علمی تخیلی در ادبیات، در ادامه همین راه رخ میدهد.
برگزاری نمایشگاهی در سال ۱۸۹۳ که در آن اختراعات و نوآوریهای شگفت انگیزی نظیر تلفن، لامپ برق و کینتوسکوپ (اولین دوربین فیلمبرداری) معرفی شد، باعث هیجان عمومی گردید. در همان روزها یک نشریه مطرح، فراخوانی از ۷۴ شخصیت برجسته آن روزگاراعلام میکندواز آنان میخواهد که در مورد سدهٔ پیش رو پیش بینیهایی بعمل آورند. بعدها معلوم شد که پیش بینیهای آنان تا حد زیادی خوش بینانه بوده و در ضمن، تقریباً هیچیک از رخدادهای مهم قرن بیستم نظیر اختراع خودرو، رادیو و تلویزیون، بروز دو جنگ جهانی، کشف انرژی اتمی، پرواز به فضا و البته ظهور رایانه در فهرست آینده نگاری آنان یافت نمیشد.
نحستین فعالیت آینده پژوهی در قالب یک بررسی علمی در سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ توسط گروهی از پژوهشگران و با سرپرستی ویلیام اف آگبرن William F.Ogburn در زمینه جامعهشناسی که علم نوپایی شناخته میشد، در آمریکا انجام گردید. این گروه برای نخستین بار روش شناسی علمی همچون برون یابی Extrapolation وبررسیهای علمی را در مورد روندهای اجتماعی روز آمریکا به انجام رسانده و ضمن انتشار اولین کاتالوگ روندها در آن کشور، موفق به آینده بینیهای مهمی از جمله افزایش نرخ مهاجرت و ازدیاد طلاق شد. همچنین بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم، و به دنبال تجزیه و تحلیل فناوریهای مورد استفاده در آلمان و ژاپن، شیوههای نوینی برای آینده پژوهی ابداع شد و در نتیجه آن دستاوردهای مهم فناوری در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شامل رادار، موشکهای بالیستیک قاره پیما و حمل و نقل هوایی از قبل پیش بینی شد.
در دوران جنگ سرد و مسابقه جنگ افزارهای هستهای، دغدغه مهم دست اندرکاران نظامی، پیش بینی زنجیره رخدادهایی بود که پس از یک رویارویی احتمالی هستهای میتوانست اتفاق بیفتد. از همین رو، نخستین بازیهای جنگی War Games پدید آمد. اینها شبیه سازیهایی از یک رویارویی هستهای بودند که احتمالات مختلف را بررسی و موشکافی میکردند. شکل کاملتر این مدلها، موجب بوجود آمدن سناریو شدند که امروزه یکی از مهمترین ابزارهای آینده پژوهی محسوب میشود. با کمک این سناریوها، زنجیره رویدادهای متصور در یک زمان بسیار کوتاه پس از آغاز یک جنگ هستهای، قابل پندارش ومدلسازی بوده و در نتیجه میتوان واکنشها و چگونگی بدست آوردن آمادگیهای لازم برای روبرو شدن با چنین جنگی را تدوین نمود. این همانند همان نقشی است که سناریو بهعنوان یک ابزار در آینده پژوهی فعلی بازی میکند.
عامل دیگری که باعث رشد آینده پژوهی شد، دگرگونی درطراحی و ساخت جنگ افزارها بود. در سالهای جنگ دوم جهانی، تانکها، هواپیماها و کشتی هادر مدت زمان نسبتاً کوتاهی طراحی، تکمیل و ساخته میشدند. اما بعدها با پیچیده ترشدن انواع جنگ افزارها (موشکهای قاره پیما، زیر دریاییهای هستهای و...)، کار برنامه ریزان صنایع جنگی دشوار شد بدین معنا که مدت درازی مثلاً ده سال از آغاز طراحی تا ساخته شدن نخستین نمونه محصول بطول میانجامید. در نتیجه فناوری بکارگرفته شده در آغاز طراحی، در طول پیشرفت پروژه دچار تغییرات بنیادین شده و اغلب در برهه ساخت نمونه نخستین، از رده خارج محسوب میشد.
درسال ۱۹۶۴ نیاز به پیش بینی فناوری، منجر به انجام یکی از مشهورترین ارزیابیها با استفاده از روش دلفی Delphi گردید. در چارچوب حمایتهای بنیاد رند Rand، خبرگان فناوریهای مختلف طی یک پروژه مشترک مامور شدند که فناوریهای نوظهور در یکصد سال آینده را پیش بینی نمایند. بررسی آنان شش مقوله «دگرگونیهای پراهمیت علمی»، «مهار جمعیت»، «اتوماسیون»، «پیشرفت در زمینه دانش هوافضا»، «جلوگیری از جنگ» و «سامانههای جنگی» را شامل میشد. این روش از افراد میخواست که ضمن ارایه ارزیابی خود، پراکندگی پاسخهای سایر خبرگان را نیز در نظر گرفته و پس از بحث در مورد تفاوتها، نهایتاً ارزیابیهای بازنگری شده خود را ارایه کنند. نتایج این روش بطرز شگفت انگیزی در پیش بینی ظهور فناوریهای دهههای پسین، دقیق بود.
آینده پژوهی در مقام یک فعالیت عمومی از دهه شصت آغاز شد. برتراند دوژوئنل Bertrand de Jouvenel نخستین پژوهش نظری در مورد آینده را بنام «هنر گمان» نوشت. او در این زمینه با اشاره به این که «هیچ واقعیتی در مورد آینده وجود ندارد»، نتیجه گرفت که یافتن مدارک و استنتاجات برای آینده، نیازمند روشهایی غیر متداول میباشد.
هوشیاری نسبت به زمینههای آینده پژوهی از همین زمان آغاز شد. هاریسون براون Harrison Brown در کتاب خود بنام «چالش پیش روی آینده بشر» در سال ۱۹۵۴ بسیاری از مسائل بومشناسی ecological و مسائل مربوط به توسعه را که انسان در حال حاضر با آن روبروست، پیش بینی کرد. راشل کارسون Rachel Carson با نوشتن کتاب «بهار خاموش» Silent Spring که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد، با تصویرکردن دنیایی بدون سینه سرخ (نوعی پرنده)، آغازگرجنبش زیست محیطی بود. واکاوی مسائل مربوط به آینده در کتاب «بمب جمعیت» اثر پاول ارلیشPaul Ehrlich و نیز کتاب محدودیتهای رشدLimits to Growth به نقطه اوج میرسد. انتشار این آثارو پیش بینی فروپاشی جامعه صنعتی دنیای آن زمان را دچار شوک روحی نمود. بعدها، رویدادهایی نظیر ترور برادران کندی و مارتین لوتر کینگ، جنگ ویتنام، بحران نفتی و رسوایی واتر گیت نشان داد که آینده پژوهان در پیش بینی این موضوع درست عمل کردهاند.
آینده پژوهان مثبت اندیش نیز در دهه ۶۰ بسختی مشغول بودند. دانیل بل Daniel Bell جامعهشناس برای نخستین بار اصطلاح «جامعه فرا صنعتی» را در کتابی به همین نام بکار برد. بل سرآغاز تعداد زیادی از آینده پژوهان نظیر مارشال مک لوان Marshall Mcluan، آلوین تافلرAlvin Toffler و جان نیسبیت John Naisbitt بود که آینده مورد پیش بینی آنها گرچه کمی دیر محقق شد ولی دنیا دیدارگر تحولات بنیادین در زمینه ارتباطات و کسب و کار از طریق ظهور رایانههای شخصی در دهه ۸۰ و ظهور اینترنت در دهه ۹۰ بود. آینده و آن هم از نوع دیجیتال وارد شده بود.
باز این دهه ۶۰ بود که در آن آینده پژوهی به عنوان یکی از رشتههای نوین دانش پایه ریزی شد. نخستین دوره اموزشی آینده پژوهی در سال ۱۹۶۳ توسط جیم دیتورJim Dator در بنیاد پلی تکنیک ویرجینیا تدریس شد. کوتاه مدتی پس از آن وندل بل Wendell Bell سری دورههای آموزشی خود در دانشگاه ییل Yale را آغاز نمود. پس از انتقال دیتور Dator به گروه علوم سیاسی دانشگاه هاوایی، وی دورههای آینده پژوهی متمرکزی در آن دانشگاه برای دانشجویان دورههای فوق لیسانس و دکترا ایجاد نمود. در سال ۱۹۷۴ نخستین دوره تخصصی فوق لیسانس برای آینده پژوهی در دانشگاه هوستون توسط جیب فاولز Jib Fowles و کریس دید Chris Dede برپا شد. بعدها مشابه این دوره در دانشگاههای ماساچوست، آکرون، مینه سوتا، یو اس سی و دانشگاه ایالتی پورتلند نیز دایر شد. (شوربختانه هم اکنون بجز دانشگاههای هاوایی و هوستون بقیه دورهها تعطیل شدهاند.)
دو سازمان پراعتبار آینده پژوهی جهان یعنی World Futures Society)WFS)یا انجمن آینده دنیا و همچنین World Futures Studies Federation)WFSF)یا فدراسیون جهانی آینده پژوهی، در همین دوران به ترتیب در سالهای ۱۹۶۷ در آمریکا و ۱۹۷۳ در پاریس تأسیس شدند. WFS افزون بر عضو گیری بیش از ۴۰۰۰۰ نفر تا کنون، تنها در آغاز دهه ۸۰ متجاوز از ۵۰۰۰ نفر را در همایشهای گوناگون آینده پژوهی حاضر کرده و نیز موفق به انتشار مجله نامدار «آینده پژوه» Futurist گردید. از طرف دیگر WFSF که نسبت به WFS سازمان جهانی تری محسوب میشود، آینده پژوهان سرتاسر گیتی را در یک انجمن حرفهای گرد هم آوردهاست. همچنین در دهه ۸۰ انتشارات السویرElsevier مجله معروف «آینده هاً را بنا گذاشت که هم اکنون معتبرترین نشریه آموزشی و فکری در زمینه آینده پژوهی محسوب میشود. بعدها در آغاز دهه ۹۰، فصلنامهٔ معتبر»تحقیق در مورد آینده هاً توسط WFS ونشریه «آینده نگاری» توسط انتشارات کمفورد Camford Publishing به نشریات مربوط به آینده پژوهی اضافه شدند.
در حال حاضر آینده پژوهی از پهنه گسترده تری نسبت به دوران طلایی ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ برخوردار است. دنیای امروز نسبت به آن سالها آمادگی و صراحت بیشتری برای در نظر گرفتن آینده دارد. بر خلاف آن دوران، آینده پژوهی تنها به شمار اندکی از نویسندگان و استادان محدود نمیشود بلکه دنیای کسب و کار، دولتمردان و فرهیختگان همگی در حال بیداری و درک این واقعیت هستند که برای اینکه آینده موفقی داشته باشیم باید بر روی آن تمرکز کنیم. بدین ترتیب است که برنامه ریزی راهبردی بر مبنای چشم اندازها و متکی بر سناریوها، امکانپذیر خواهد بود.
با این وجود، برنامههای آموزشی و تحصیلی در زمینه آینده پژوهی در طول سالها بجای اینکه گسترده تر شوند، کمتر شدهاند. به جای آن دورههایی همچون هوش رقابتی Competitive Intelligence و مدیریت راهبردی Strategic Management، بدور از وابستگیهای نظری و ایدئولوژیک آینده پژوهی ازبسیاری از ابزارهای آن بهرهگیری میکنند. در پایان، خاطر نشان میشود که آینده پژوهی احتمالاً سرنوشتی نظیر سایرعلوم اجتماعی خواهد داشت بدین معنی که کارکرد این علوم ضمن انگیزش علاقه اجتماع به موضوعی پراهمیت و بهرهگیری از ابزارتکوین شده مناسب برای آن موضوع، تقریباً کاملاً آکادمیک بوده ولی از نظر کاربردی دنبال کردن این دانش به ویژه توسط کسب و کارها و بنگاههای دولتی، انجام میشود.
keywords : ریحان باکس،سایت ریحان باکس،ریحان